۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

بشاش، شاشیدن تو خوب است!


اینجا یک خوابگاه دانشجویی کوچک با دیوارهای نازک است. در اکثر مواقع می‌توانی صدای عشق بازی همسایه‌های مجاورت را بشنوی و به لطف لوله کشیهای عجیب و غریبش، صدای شاشیدن همسایه طبقه بالا را وقتی با فشار و سرپا توی چاه می‌شاشد را هم می‌توان شنید! مرتیکه/زنیکه گاهی آنقدر شاشیدنش طولانی می‌شود که من حس می‌کنم وظیفه دارم به سازمان جهانی گینس اطلاع دهم، تا بیایند طولانی مدت‌ترین شاش جهان را به نامش ثبت کنند! من هردوی این موارد عذابم می‌دهد و خوب در اکثر موارد هم به جای اینکه بروم در خانه‌شان را بزنم و اعتراض کنم، سریع هدفون‌هایم را می‌گذارم روی گوشم و شروع می‌کنم به موزیک گوش دادن تا صدای مذکور تمام شود!
من الان نیم ساعت است که از خواب بیدار شده‌ام و همین طور خرغلت زنان توی جایم دارم به همین‌هایی که در پاراگراف بالا گفتم فکر می‌کنم. حقیقت این است که من همیشه وقتی کسی به زندگی‌ام شاشیده، سعی کرده‌ام حواسم را پرت کنم تا شاشیدنش تمام شود، هیچوقت سعی نکردم جلوی شاشیده شدن به زندگی‌ام را بگیرم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر